سه‌شنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۳

ماجراي انقلاب ايران (4)

حقوق بشر و فضاي باز
كشورهاي غربي پس از تشكيل سازمان همكاري و امنيت در اروپا در دهه‌ي 1970 ميلادي (كه آمريكا نيز در آن شركت داشت) موضوع حقوق بشر را، عمدتاً به قصد اعمال فشار عليه اتحاد جماهير شوروي مطرح كردند. اما اين موضوع به سرعت عليه برخي حكومت‌هاي مورد حمايت غرب، از جمله ايران نيز به كار رفت. توجه جهاني به موضوع حقوق بشر، از قضا با اوج‌گيري بحران اقتصادي ايران (كه پيش از اين شرح داده شد) و در نتيجه، نارضايتي عمومي و بالاگرفتن فعاليت سازمان‌هاي چريكي همزمان شد. براي اينكه تصوير روشن‌تري از اوج‌گرفتن فعاليت‌هاي چريكي سازمان‌هاي مخالف به دست دهيم، درگيري‌هاي مسلحانه ثبت شده در طول سال 1355 را فقط در تهران مرور مي‌كنيم. كتاب «روزشمار تاريخ ايران، از مشروطه تا انقلاب» تأليف دكتر باقر عاقلي، برخوردهاي مسلحانه‌اي را در روزهاي 16، 25 و 26 ارديبهشت، 2، 5 و 10 تير، 6 شهريور، 8، 17 و 20 مهر، 2 و 22 آبان، 29 آذر، 2 دي و 8 و 9 اسفند 1355 در خيابان‌هاي پايتخت گزارش كرده است. ناگفته پيداست اوج‌گيري فعاليت‌هاي چريكي مخالفان، با تشديد اقدامات ساواك، كه مورد اعتراض طرفداران حقوق بشر بود، پاسخ داده مي‌شد. ايرانيان مخالف رژيم در خارج از كشور نيز از موقعيت به وجود آمده براي تبليغ گسترده عليه شاه بهره مي‌گرفتند. پيروزي كارتر در انتخابات رياست جمهوري آمريكا در اواسط آبان 1355 و گردهمايي بزرگ سازمان عفو بين‌الملل در هلند كه در آن به موضوع نقض حقوق بشر در ايران پرداخته شد، فضاي تبليغاتي بسيار وسيعي عليه رژيم شاه ايجاد كرد.
در اين شرايط شاه به تدريج به صرافتِ نرمش نشان دادن افتاد و از ميزان سخت‌گيري‌ها كاست. ملكه فرح و هويدا (نخست‌وزير) به تدريج اينجا و آنجا از آزادي بيان و حق انتقاد مردم سخن گفتند. سيل نامه‌هاي سرگشاده در انتقاد از سياست‌ها و اقدامات حكومت كه در تابستان 1356 سرازير شد، نتيجه‌ي همين فضا بود. اين نامه‌ها را عمدتاً اعضاي كانون نويسندگان ايران، وكلا و قضات دادگستري و شخصيت‌هاي برجسته‌ي جبهه‌ي ملي مي‌نوشتند.
قرباني
شاه كه از حكومت دمكرات‌ها در آمريكا خاطره‌ي خوشي نداشت، با پيروز شدن كارتر خود را براي رويارويي با شرايطي مشابه دوران رياست‌جمهوري كندي آماده كرد. او به اين نتيجه رسيد كه بايد نشان دهد شيوه حكومت در ايران در حال تغيير است. علاوه بر اين او مشكلات ناشي از سرازير شدن سيل درآمدهاي نفتي و هدر رفتن آنها را از چشم دولت هويدا مي‌ديد. بنابراين تصميم گرفت هويدا را پس از قريب 13 سال نخست‌وزيري كنار بگذارد. نامزد اصلي براي جانشيني هويدا، جمشيد آموزگار، دبير كل وقت حزب رستاخيز، بود. اميرعباس هويدا سرانجام اواخر مرداد 1356 از سمت خود كناره‌گيري كرد و جاي خود را به آموزگار داد. دولت آموزگار سياست فضاي باز سياسي را با تأكيد بيشتر ادامه داد و در نتيجه، فضا براي فعاليت مخالفان فراهم شد. اما مشكل اصلي مخالفان اين بود كه در پي سال‌ها تنفس در فضاي بسته، تشكّل و انسجام كافي نداشتند. حادثه‌ي مرگ حاج‌سيد مصطفي خميني در نخستين روز آبان‌ماه 1356 توانست تا حدودي اين مشكل را حل كند. بلافاصله پس از درگذشت او (كه پسر ارشد آيت‌الله (امام) خميني سرشناس‌ترين روحاني مخالف رژيم) بود، سيل پيام‌هاي تسليت به سوي نجف (تبعيدگاه آيت‌الله) سرازير شد. اتحاديه‌ي انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان اروپا و نهضت آزادي ايران در مورد درگذشت حاج‌ سيد مصطفي بيانيه دادند و مرگ او را مشكوك دانستند. در چنين فضايي كه افكارعمومي به تدريج رژيم را مسئول مرگ حاج سيد مصطفي مي‌شناخت، برگزاري مراسم بزرگداشت او با شكوهي كم‌نظير در قم و تهران معنايي تازه يافت.
حادثه‌ي تأثيرگذار ديگر حدود يك ماه بعد، در اواخر پاييز 56، هنگامي روي داد كه شاه به اتفاق همسرش براي يك سفر رسمي، به آمريكا رفت. دانشجويان ايراني مخالف او از اين سفر براي نمايش خشم خود، بهترين استفاده را كردند. تصاوير معروفي كه شاه و كارتر را با چشمان اشكبار (ناشي از به كار گرفتن گاز اشك‌آور عليه دانشجويان ايراني كه در برابر كاخ سفيد تجمع كرده بودند) پشت تريبون سخنراني نشان مي‌داد، ترجمان تزلزلي بود كه حكومت ايران را فرا مي‌گرفت.
كمتر از دو ماه بعد كارتر كه دريافته بود مهمترين متحد آمريكا در خاورميانه نياز به حمايت دارد، به تهران سفر كرد و در ضيافت شب سال نوي ميلادي در كاخ نياوران، ايران را جزيره‌ي ثبات در پرآشوب‌ترين منطقه‌ي جهان ناميد و از رهبري شاه ستايش كرد.
رشيدي مطلق
احتمالاً اعتماد به نفس تازه بازيافته‌ي شاه (در اثر همين سخنان رئيس‌جمهور آمريكا) بود كه باعث شد او به فكر برخوردي تازه با آيت‌الله (امام) خميني بيفتد. مقاله‌ي معروف «احمد رشيدي مطلق» در روزنامه‌ي اطلاعات (كه در آن به رهبر آينده‌ي انقلاب توهين شده بود و نخستين جرقه‌هاي واقعي انقلاب را روشن كرد) واكنش دربار به تحركات تازه سرشناس‌ترين مخالف روحاني رژيم بود. «احمد رشيدي مطلق» نامي مستعار بود و عواقبي كه انتشار اين مقاله در پي داشت باعث شد هرگز كسي مسئوليت نوشتن آن را به عهده نگيرد. البته همه مي‌دانند كه اين مقاله در پاكتي دربسته از دربار براي داريوش همايون (وزير اطلاعات و جهانگردي وقت) فرستاده شد و توسط او در اختيار روزنامه‌ي اطلاعات قرار گرفت.
تنها دو روز پس از انتشار اين مقاله، قم صحنه‌ي تظاهرات و زد و خوردي بود كه زنجيره‌ي معروف چهلم‌ها را آغاز كرد. ارتش در تظاهرات قم به خشونت متوسل شد و عده‌اي از تظاهركنندگان، جان خود را از دست دادند. چهل روز بعد مردم تبريز و چهل روز پس از آن مردم يزد تظاهرات كردند و روند انقلاب آغاز شد.

1 نظر:

در ۱۰:۰۳ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

من اگه بخوام اصل نامه رشيدي مطلق رو ببينم بايد چه كار كنم؟
اگه كمكم كنن ممنون مي شم

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی