چهارشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۳

ماجراي انقلاب ايران (5)

دوران آموزگار
سال تاريخي 1357 در شرايطي آغاز شد كه تنها ده روز به مراسم چهلم كشته‌شدگان حوادث تبريز باقي بود. آيت‌الله (امام) خميني روز چهارم فروردين از تبعيدگاه خود در نجف، پيامي به مناسبت نزديك شدن «اربعين مقتولين مظلوم تبريز» صادر كرد. او در پيامش ضمن دعوت مردم به برافراشتن پرچم‌هاي سياه و به‌پاداشتن مراسم سوگواري، نوشت: «بايد همه گروه‌هاي سياسي و طبقات روشنفكر با صراحت و بدون هيچ ابهام، نهضت و تحرك خود را اسلامي و براي اجراي قوانين عدالت‌پرور قرآن كريم معرفي كنند و به گروه روحاني و كارگري و توده‌ي مردم بپيوندند كه با اين منطق، حيله‌ي حساب‌شده اجانب را كه به زبان شاه اجرا مي‌شود خنثي كنند و در غير اين صورت با برچسب ماركسيسم و احياناً ماركسيسم اسلامي جناح‌هاي روشن و متحرّك را از سواد اعظم (كه ملّت مسلم است) جدا و از خاصيت مطلوب ساقط و ملّت را نيز تضعيف نموده و پيروزي را عقيم يا به مدت طولاني معوّق مي‌كنند.»
حوزه علميه‌ي قم و آيات عظام شيرازي، گلپايگاني و مرعشي‌نجفي نيز در روزهاي بعد اطلاعيه دادند و مردم را به شركت در مراسم چهلم تبريزيان فراخواندند. با فرارسيدن روز دهم فروردين، بازار تهران تعطيل شد و مراسم سوگواري در 55 شهر كشور برپا گشت. گروه‌هايي از مخالفين در قزوين، اصفهان، بابل و كاشان به سينماها، ساختمان‌هاي اداري و مراكز حزب رستاخيز حمله كردند. اما حادثه‌ي اصلي در يزد رخ داد كه درگيري ميان مأموران و تظاهركنندگان، چند كشته به جا گذاشت.
شتاب
حوادث، در هفته‌هاي پس از ماجراي يزد به تدريج شتاب گرفت. تظاهراتِ گروه‌هاي مخالف در شهرهاي كوچك و بزرگ فراگير شد، دانشگاه‌ها به حركت درآمدند و زندانيان سياسي در زندان‌هاي كشور اعتصاب غذا كردند. از سوي ديگر، گويا به تحريك ساواك، چند انفجار در كنار خانه‌هاي تعدادي از مخالفان و منتقدان سياسي، مانند مهندس مهدي بازرگان، دكتر سامي و رحمت‌الله مقدم مراغه‌اي روي داد كه آشكارا به قصد ارعاب فعالان سياسي مخالف طراحي شده بود.
آيت‌الله (امام) خميني با نزديك شدن چهلمين روز حوادث يزد بار ديگر فعاليت خود را افزايش داد و از جمله در مصاحبه‌اي با خبرنگار روزنامه لومند كه به نجف رفته بود گفت: «كمال مطلوب ما ايجاد يك دولت و حكومت اسلامي است. معذلك نخستين اشتغال خاطر، سرنگون كردن اين رژيم خودسر و خودكامه است.»
سرانجام مراسم بزرگداشت چهلم حوادث يزد نيز كه در روز 19 ارديبهشت به دعوت آيات گلپايگاني، شريعتمداري و مرعشي‌نجفي در مسجد اعظم شهر قم برپا شده بود، با دخالت مأموران انتظامي به صحنه زدوخوردي طولاني تبديل شد كه تعدادي كشته به جا گذاشت.
تزلزل دروني
دولت جهانگير آموزگار در طول اين ماه‌ها، سرگرم يافتن راه‌حلّي براي مشكل تورّم بود كه گمان مي‌كرد بيش از عوامل ديگر در خشمگين كردن مردم نقش داشته است. اطلاعات منتشر شده در سالنامه آماري كشور در سال 1356 نشان مي‌دهد كه شاخص هزينه‌ي زندگي بين سال‌هاي 1350 و 1355، تقريباً دو برابر شده و از 100 به 190 رسيده است («ايران بين دو انقلاب»، يرواند آبراهاميان). مهمترين عامل اين تورّم هولناك، سرازير شدن درآمدهاي بي‌حساب نفت در سال‌هاي پس از 1352 بود اما سيستم براي مقابله با آن، به جاي توسّل به راهكارهاي مبتني بر منطق اقتصادي، شيوه‌هايي مانند «مبارزه با گرانفروشي» را به كار گرفت كه نتيجه‌ي آن تنها گسترش نارضايتي عميق ميان جمعيت پرشمار خرده‌فروشان و مغازه‌داران بود.
دولت آموزگار پس از روبرو شدن با بحران سياسي‌-‌اجتماعي 57-1356 كوشيد با كند كردن گردش چرخ‌هاي اقتصاد كشور از بار تورّم بكاهد. نتيجه اقدامات او، ركودي عميق بود كه هرچند از فشار تورّم كاست اما نتوانست اقتصاد كشور را نجات دهد. نخستين نشانه‌هاي تزلزل درون نهادهاي حاكميت در آستانه تابستان 57 و با كناره‌گيري تعدادي از نمايندگان مجلس از عضويت حزب رستاخيز آغاز شد. چند هفته بعد جناح سوّمي در درون حزب رستاخيز اعلام موجوديت كرد. از سوي ديگر كميسيون شاهنشاهي كه از ماه‌هاي آخر صدارت هويدا كار بررسي انتقادي عملكرد مسئولان دولتي را به شكل علني آغاز كرده بود، بر سخت‌گيري خود افزود. جريان جلسات محاكمه‌گونه اين كميسيون از راديو تلويزيون كشور پخش مي‌شد و به‌رغم قصد واقعي برگزاركنندگانش، تنها به خشم مردم و اختلاف دروني مسئولان دامن مي‌زد.
مخالفان مذهبي با آغاز ماه رمضان در اواسط مرداد، فرصت مناسبي براي گسترش فعاليت‌هاي خود يافتند. از آن هنگام مسجد قبا در تهران به مركز فعاليت عليه حكومت بدل شد. روز 20 مرداد تظاهرات اصفهان و شيراز كه از مدتّي پيش آغاز شده بود به اوج رسيد و دولت ناچار در اصفهان حكومت نظامي اعلام كرد. در حوادث اصفهان و شيراز هم تعدادي از تظاهركنندگان كشته شدند و سيل اعلاميه‌هاي محكوميت و تسليت بار ديگر از قم و نجف سرازير شد.
شاه در يك مصاحبه مطبوعاتي و راديو تلويزيوني در روز 26 مرداد، براي نخستين‌بار به موج فرار وابستگان حكومت اشاره كرد و آنها را «عده‌اي ترسو» خواند كه «يك خرده» سروصدا شنيده‌اند و «دارند خانه‌هايشان را تند‌تند مي‌فروشند و از اين مملكت فرار مي‌كنند». اين گفته‌هاي او اعترافي آشكار به تزلزل دروني حاكميت بود و سرخوردگي او را از كساني نشان مي‌داد كه سال‌ها از حمايت او بهره برده بودند، اما سرِ بزنگاه فرار را بر قرار ترجيح مي‌دادند.
دو روز پس از برگزاري اين مصاحبه مطبوعاتي توسط شاه، حادثه‌اي در آبادان اتفاق افتاد كه تير خلاصِ دولت آموزگار شد. فاجعه سينما ركس آبادان درست همزمان با «جشن‌هاي سالروز قيام ملي 28 مرداد» رخ داد و در آن بيش از 350 زن و مرد و كودك در آتش سوختند. افكارعمومي بلافاصله رژيم را مسئول اين حادثه قلمداد كرد و فشار به دولت افزايش يافت. شاه دريافته بود كه آموزگار توانايي عبور از بحران را ندارد. بنابراين به فكر تغيير نخست‌وزير افتاد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی