شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۴

حاجي‌خليل خان قزويني

در شماره گذشته خوانديد كه حاجي‌خليل خان قزويني، تاجر معتبر ساكن بوشهر، به درخواست جان دنكن (حكمران بمبئي)، مهدي‌علي خان را كه به عنوان كفيل نمايندگي كمپاني هند شرقي عازم بوشهر بود، ياري داد و در مقابل اين كار، مساعدت و سپاسگذاري دنكن و كمپاني را به دست آورد. اين مساعدت‌ها، امتيازات بازرگاني و پيشنهاد تحت‌الحمايگي را شامل مي‌شد كه حاجي‌خليل از اولي استقبال كرد اما دومي را نپذيرفت.
از سوي ديگر پس از اينكه مهدي‌علي خان به پيشنهاد دنكن و با تصويب فرمانداركل هندوستان مأموريت يافت كه به تهران برود و فتحعلي‌شاه را به حمله عليه زمان‌شاه افغان تشويق كند، شاه قاجار به فكر فرستادن نماينده‌اي به هندوستان و سردرآوردن از كار انگليسي‌هاي مقيم هند افتاد. در شرايط آن روز ايران تعداد كساني كه قابليت انجام چنين مأموريتي را داشتند زياد نبود و حاجي‌خليل قزويني، با توجه به دوستي‌اش با مهدي‌علي‌خان و رابطه خوبش با انگليسي‌ها خود را نامزد اين مأموريت كرد.
سفير
به نوشته دنيس رايت: «حاجي خليل به سهولت توانست فتحعلي‌شاه را قانع كند كه براي ايلچي‌گري در حكومت اعلاي هندوستان فردي است از هر جهت واجد شرايط، مخصوصاً كه اين مأموريت خرجي هم براي خزانه همايوني بر نمي‌داشت و حاجي‌خليل كه صاحب مكنت فراوان بود با توجه به مزاياي حاصل از قبول اين مأموريت حاضر بود مخارج سفر را خود بر عهده بگيرد.» («ايرانيان در ميان انگليسي‌ها» دنيس رايت، ترجمه كريم امامي)
اما پيش از آنكه حاجي‌خليل مأموريت خود را آغاز كند، خبر رسيد كه يك هيأت ديپلماتيك بلندپايه به رياست جان مالكوم، از سوي كمپاني هند شرقي و فرمانداركل هندوستان عازم دربار قاجار است. دولت ايران تصميم گرفت سفر حاجي‌خليل را به تأخير بياندازد تا نيت مالكوم روشن شود. بنابراين پس از سفر مالكوم بود كه حاجي‌خليل عازم مأموريت خود در هند شد.
«غرض اصلي از مأموريت حاجي‌خليل اولاً پس دادن بازديد مهدي‌علي‌خان و مالكوم از دربار ايران بود و ثانياً باز آوردن نسخه‌هاي تصويب شده دو عهدنامه سياسي و تجاري كه مالكوم يك سال زودتر در تهران در آن باره مذاكره كرده بود. فتحعلي‌شاه همچنين يقيناً از سفير خود توقع داشته است كه موضع كمپاني هند شرقي را روشن كند، چون ادعاي اين بازرگانان كه مي‌گفتند از جانب پادشاه انگلستان سخن مي‌گويند، حتماً به نظرش ادعايي ثقيل و گيج‌كننده مي‌رسيده است.»
چنين بود كه حاجي‌خليل خان قزويني در ماه ذي‌الحجه سال 1216ه.ق. با 120 همراه در بوشهر به يك كشتي متعلق به كمپاني هند شرقي به نام «دنكن» نشست و عازم بمبئي شد. او مجموعه‌اي گرانقدر از هداياي نفيس مانند خنجرها و شمشيرهاي جواهرنشان، قاليچه‌هاي قيمتي، پارچه‌هاي زري‌باف، تعدادي اسب اصيل و شترهاي دوكوهانه همراه داشت كه بخشي از آن در كشتي جنگي «بمبئي» ،كه كشتي حامل سفير ايران را همراهي مي‌كرد، حمل مي‌شد. اما اين كشتي‌ها هنوز چندان از مبداء سفر دور نشده بودند كه در نزديكي مسقط دچار طوفان بسيار هولناكي شدند. اين طوفان كشتي «بمبئي» را از كار انداخت و تعدادي از اسب‌هاي حاجي خليل را به كشتن داد. شايد اين حادثه نشانه‌اي شوم بود كه از عواقب ناگوار اين سفر حكايت مي‌كرد.
بمبئي
انگليسي‌ها در آن زمان براي نخستين هيأت ديپلماتيك ايران كه به هند مي‌رسيد اهميت فراواني قائل بودند، بنابراين تدارك وسيعي براي استقبال از حاجي‌خليل و همراهانش ديدند: «هنوز كشتي دنكن لنگر نينداخته بود كه گروهي از صاحب‌منصبان و كارمندان ارشد كمپاني محترم [هند شرقي] با قايق پارويي به كشتي رفتند تا از جانب حكمران بمبئي كه براي سركشي به مسافرت رفته بود به سفير ايران خوش‌آمد بگويند. پايگاه والاي نمايندگان كمپاني با شليك پانزده تير توپ به هنگام ورودشان به كشتي دانكن و شليك پانزده تير ديگر به هنگام ترك كشتي اعلام شد. حاجي خليل خان كه از سفر دريايي پرتلاطم خود خسته بود تصميم گرفت پياده شدن خود را دو روز به تعويق بيندازد. در روز موعود نمايندگان كمپاني بار ديگر با قايق، اين بار قايقي كه با مصالح گرانقيمت تزئين شده بود، به كشتي رفتند تا سفير ايران را به ساحل همراهي كنند... بار ديگر نمايندگان كمپاني با شليك پانزده تير توپ مورد استقبال قرار گرفتند. براي پياده شدن حاجي خليل از كشتي دانكن هفده تير توپ شليك شد و همين تعداد گلوله به هنگامي شليك گرديد كه سفير ايران از يك دوبه نيروي دريايي كه قايق‌هاي ديگر به صف پشت سر آن حركت مي‌كردند پا به خشكي نهاد. كشتي‌هايي كه در بندرگاه بمبئي لنگر انداخته بودند با پرچم‌هاي گوناگون آذين‌بندي شده بودند و در زماني كه قايق‌ها از جلوي آنها عبور مي‌كردند سوت خود را به صدا در مي‌آوردند. در ساحل اعضاي كميته پذيرايي مركب از صاحب‌منصبان عالي‌مقام كمپاني، به حاجي‌خليل خوش‌آمد گفتند. سپس حاجي را به روايت گزارشي كه در نشريه رسمي كمپاني (asiatic annual register) درج شده است، سوار در تخت‌رواني سرپوشيده و مجلل كردند و در حالي كه پيشاپيش او شيپورچيان و اسبان يدك حركت مي‌كردند به تأني از ميان كوچه‌اي كه سربازان پادگان ميان بندرگاه و مدخل كليسا از دو طرف باز كرده بودند گذر دادند. دسته موزيك هنگ توپخانه با نواختن آهنگ‌هاي مناسب به ترنم مشغول بود و سربازان به هنگام غبور سفير ايران با پيش‌فنگ اداي احترام مي‌كردند.»
حاجي خليل با همين احترام و شكوه تا منزلي كه كمپاني برايش در نظر گرفته بود، برده شد. اما اين احترامات تقدير شومي را كه در انتظارش بود تغيير نمي‌داد. (ادامه دارد)

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی