جمعه، مهر ۲۲، ۱۳۸۴

زمهرير شكست

در شماره‌هاي گذشته ديديم كه شاهزاده عباس‌ميرزا پس از شكست اصلاندوز ابتدا به مشكين و سپس به تبريز رفت تا سپاهي تازه تدارك كند: «بعد از ورود موكب مسعود به تبريز خاطر خطير در آن روزها به مهمي جز تدارك كار دشمن اقدام نمي‌كرد و به كاري جز تهيه كار انتقام ميل نمي‌فرمود و همه همت بلندش به اين مصروف بود كه در همان اوقات زمستان تلافي به عمل آيد» («مآثر سلطانيه»، عبدالرزاق مفتون دنبلي، تصحيح و تحشيه غلامحسين زرگري‌نژاد). در اين هنگام ماجراي عزيمت روس‌ها به سوي نخجوان پيش آمد كه ديديم با گريختن برادر حاكم نخجوان (كه در اسارت آنها بود) منتفي شد.
از سوي ديگر چنانكه پيش‌تر گفتيم مصطفي‌خان، حاكم تالش، كه به روس‌ها گرايش يافته و آنها را به تالش فرا خوانده بود، توسط نيروهاي اعزامي عباس‌ميرزا شكست خورده و در گاميشوان (گاميشان) به محاصره در آمده بود. اين محاصره حدود چهار ماه به طول انجاميد. همزمان با بازگشت عباس‌ميرزا از اصلاندوز به تبريز، خبر رسيد كه «بنا بر وسوسه مصطفي‌خان طالش، روسيه به طرف مغان به قصد ايل و الوسي (قبيله‌اي) كه به قشلاميشي رفته بودند، حركت كردند». شاهزاده همزمان از رسيدن اسماعيل‌بيك دامغاني و سپاه اعزامي فتحعلي‌شاه به آذربايجان آگاه شد. «نواب نايب‌السلطنه فوج سرباز را كه به نخجوان و مرند مأمور فرموده بودند به تبريز احضار و اسماعيل‌بيك را از راه اردبيل به موغان (مغان) مأمور و بعد از ورود سرباز و توپخانه سپاه را برداشته، از راه قراجه‌داغ به موغان حركت فرمودند. از تأثير سردي زمستان، هوا دم از زمهرير مي‌زد. صحرا و بيابان را چنان برف گرفته بود كه پياده و سوار را به هيچ وجه تردد ممكن نبود».
جبهه غربي
در طول ماه‌هاي اكتبر، نوامبر و دسامبر 1812م. كه وقايع پيش‌گفته در آذربايجان و تالش در جريان بود، روس‌ها در جبهه غربي نيز با نيروهاي ناپلئون درگير نبرد بودند. قواي 450هزار نفري ناپلئون كه در اواسط سپتامبر همان سال (اوايل رمضان 1227ه.ق – اواخر شهريور 1191ه.ش.) مسكو را به محاصره در آورده بود، حدود يك ماه بعد در اثر سرما و عدم دسترسي به آذوقه ناتوان شد و دست از محاصره شهر برداشت. پنج روز پس از آنكه ناپلئون و سپاهش مسير عقب‌نشيني به سوي فرانسه را در پيش گرفتند، روس‌ها بر آنها تاختند. حدود يك ماه بعد نيز كه نيروهاي ناپلئون از رود «برزينا» مي‌گذشتند، چنين حمله‌اي تكرار شد و تلفات جبران ناپذيري به فرانسوي‌ها وارد كرد. آشفتگي اوضاع در ارتش فرانسه چنان نااميدكننده بود كه ناپلئون سرانجام در تاريخ 8 دسامبر، باقيمانده قوايش را رها كرد و به پاريس بازگشت.
ناگفته پيداست كه هزيمت قواي ناپلئون بيشتر به سبب سرما و گرسنگي اتفاق افتاد و نبردهايي كه ميان دو طرف در گرفت تلفات چنداني براي روس‌ها نداشت. از سوي ديگر طبيعتاً با آرام شدن جبهه غربي، توجه ارتش روسيه به جبهه قفقاز بيشتر مي‌شد و اين براي عباس‌ميرزا و فتحعلي‌شاه خبر خوش‌آيندي نبود. شايد بتوان حوادث محرم 1228ه.ق لنكران را از نخستين نشانه‌هاي اين تغيير قلمداد كرد.
سقوط لنكران
«بعد از حركت [اردوي نايب‌السلطنه] از تبريز خبر رسيد كه ايل قراباغي، روسيه را به ميان خود راه داده[اند]... روسيه، ايل قراباغي را از جايي كه بودند حركت دادند و علي‌الغفله (ناگهان، بي‌مقدمه) عازم اركوان (در جنوب تالش) شدند... علي‌خان نوري كه مستحفظ اركوان بود با چند تن از مأمورين، از استماع خبر ايل مضطرب گشته، بي‌جنگ و نزاع اركوان را خالي [كردند] و [تنها] ميرزا احمد مستوفي سركار كه نظام امور روسيه مسلمان در عهده اهتمام او بود (فرماندهي فوج بهادران را به عهده داشت)، بعد از رفتن رفقا در ميان مخمصه و فتن ايستاده در مقابله و مقاتله روس شربت شهادت چشيد و عازم گلگشت جنان گرديد».
به اين ترتيب شهر اركوان كه در ميانه راه آستارا و لنكران بود به دست روس‌ها افتاد و قواي روس از آنجا به سوي لنكران (مركز تالش) روانه شدند. عباس‌ميرزا با دريافت اين خبر به سرعت راهي تالش شد، اما وقتي به مشكين رسيد اخبار ناگوار لنكران را به او دادند: «در شب عاشورا جماعت روسيه به قلعه لنكران يورش برده از دو طرف جنگي عظيم و كوششي پرنكال و بيم تقديم رفته و تفنگچيان لاهيجاني كه سركرده ايشان در اول كار مقتول شده بود، برجي را كه در عهده حراست ايشان بود خالي كردند و روسيه به آن برج صعود نموده از انداختن توپ و تفنگ كه مشرف به سربازان محمدبيك قاجار بود، دود به چرخ كبود رسانيدند. پنج شش ساعت جنگ در ميان روسيه و مجاهدان اسلام قائم بود و در كنار بحر خزر كشتي اجسام روس و مسلمان از طوفان خون در گل نشست. صادق‌خان قاجار كه در آن روز سردار سپاه لنكران بود با محمدبيك قاجار افشار... در مقام ستيز و آويز و زد و خورد با روسيه چندان ايستادگي و كوشش كردند كه به قتل رسيدند. روسيه اگرچه به قلعه لنكران راه يافتند، اما از آن همه سالدات، ثلثي باقي نماند و عدد كشتگان روس زياده از دوهزاروپانصد نفر آمد، آن هم كه [زنده] مانده بود مجروح [بود]. ينارال كتلاروسكي سه زخم منكر كه عسيرالعلاج بود برداشت و جراحان ماهر سعي در معالجه او كردند»...

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی