تغيير در معاهده
در شمارههاي اخير چندبار به معاهدهاي ميان ايران و بريتانيا اشاره شده است كه پس از بازگشت سر گور اوزلي به لندن، توسط ديپلماتهاي انگليسي با مقامات ايران منعقد شد و مفاد معاهده مفصل اوزلي را در چند زمينه تغيير داد. اين معاهده كه در تاريخ 12 ذيحجه 1229ه.ق. (مطابق 4 آذر 1193ه.ش. – 25 نوامبر 1814م) توسط هنري اليس و جيمز موريه با مقامات دولت ايران بسته شد به پيمان تهران معروف است. برداشت خاوري شيرازي، نويسنده كتاب تاريخ ذوالقرنين، از روند روابط دو كشور كه به انعقاد اين پيمان انجاميد به اين شرح است:
روايت خاوري
«[زماني كه] عاليجاه، زبدهالسفراء «سر هرفرد جونس» بارونت از جانب دولت بهيه انگلريز به جهت تمهيد مقدمات يكجهتي (اتحاد) دولتين عليتين وارد دربار سپهراقتدار شهرياري شده بود، عهدنامه مجملي فيمابين وكلاي دولت عليّه ايران جناب ميرزا محمدشفيع صدراعظم... و حاجي محمدحسينخان مستوفيالممالك... با مشاراليه كه وكيل و سفير دولت بهيه انگليز بود، به شروط چند كه تبيين و تعيين آن به عهدنامه مفصل رجوع شده، مرقوم گرديده بود و عهدنامه مزبوره علي شرايطها به تصديق و امضاي دولت بهيه انگلتره مصدق و ممضي آمد (يعني امضاء شد).
بعد كه عاليجاه سر گور ازولي بارونت... ايلچي بزرگ دولت مزبور براي اتمام عهود و انجام مقصود حضرتين شرفياب التزام درگاه خلايقپناه پادشاهي گرديد، از جانب آن فرخندهدولت وكيل و كفيل در باب يكجهتي بوده وكلاي آن همايونحضرت قاهره به صلاح و صوابديد مشاراليه عهدنامه مفصله مشتمله بر عهود و شروط معينه مرقوم و مشروح ساخته، بعد از آنكه عهدنامه يكجهتي و اتحاد مزبور منظور دولت بهيه انگلتره گرديده بود، چند فصل از آن را با تغييرات چند به مقتضاي مراسم يكجهتي و اتحاد دولتين عليتين انسب (مناسبتر) دانسته، عاليجاه هنري الس را روانه و در طي نامهاي دوستانه خواهشمند تغييرات مزبوره گرديد. لهذا مجدداً جناب صدر[اعظم] معزياليه و نايبالوزاره ميرزا بزرگ قائممقام و معتمدالدوله ميرزا عبدالوهاب منشيالممالك و وكلاء دولت عليه ايران با عاليجاه مستر موريه... ايلچي جديد دولت بهيه انگلتره و عاليجاه مشاراليه (اليس) در تفصيل شروط و عهود كردند».
اينكه تغييرات ايجاد شده در عهدنامه مفصل اوزلي به واقع آنطور كه خاوري نوشته در جهت «مناسبتر» كردن پيمان اتحاد بوده يا به عكس با دلخوري مقامات ايراني و عدم استقبال آنها مواجه بوده، روشنتر از آن است كه بتوان در آن ترديد كرد. مفاد عهدنامه مفصل با اوزلي را ميرزا ابوالحسنخان شيرازي در نخستين سفرش به لندن مذاكره كرده و برقرار ساخته بود. اما او هنگامي كه در سفر به روسيه خبر تغيير مفاد عهدنامه را شنيد افسوس خورد. وقايعنگار سفر ايلچي در اين مورد چنين مينويسد: «مشخص شد كه مستر آلس، ايلچي دولت انگريز، عهدنامه سر گور اوزلي را بر هم زده و خود عهدنامه بسته، چند شرط را موقوف داشته است. صاحبيايلچي از حقيقت موقوفي شروط مذكور مطلع گرديده، فرمودند كه هرگاه امناي دولت گردونعدت راضي به تغيير عهدنامه سر گور اوزلي و موقوفي شروط مذكوره نشده بودند و جواب مستر آلس را گفته بودند... صلاح دولت ابدمدت بيشتر بود... ممكن بود هرگاه تغيير عهدنامه نميشد و اين بنده درگاه را اعلام ميكردند، به طريقي شده باشد كه قرار ديدار عهدنامه سر گور اوزلي بر هم نخورده باشد. خلاصه صاحبي ايلچي از اين فقره قدري دلتنگ شدند و از ابنالوقتي آنها حيرت نمودند».
سزاوار سرزنش
در منابع انگليسي نيز تغيير مفاد عهدنامه به زيان ايران و مايه دلگيري مقامات تهران توصيف شده است: «دوستي تازهيافته بريتانيا با روسيه... موجب گشت كه دولت بريتانيا در فايده پيمان قطعي شك كند و به فكر تجديدنظر در آن بيفتد. هنوز مركب امضاي اوزلي در زير پيمان مفصل خشك نشده بود كه دولت بريتانيا مصرانه خواستار تجديدنظر در آن شد و اين رويه موجبات آزردگي فراوان خاطر ايران را فراهم آورد. بريتانيا از آن بيم داشت كه مبادا روسها را برنجاند و بنابراين هدف عمدهاش آن بود كه موادي از پيمان را كه بريتانيا را به آموزش نيروهاي مسلح ايران متعهد ميساخت حذف كند... متن دوم پيمان قطعي كه «پيمان تهران» ناميده شد كمتر از متن سال 1812 موجب رضايت خاطر ايرانيان بود. معهذا ايران با توجه به شرايط نامساعدي كه در دنبال عقد «عهدنامه گلستان» برايش پديد آمده بود نميتوانست پيماني كاملاً مطابق ميل خود را طلب كند و در هر حال عقد تقريباً هرگونه پيماني با بريتانيا بهتر از آن بود كه ايران هيچ پيماني با بريتانيا منعقد نسازد، زيرا در آن هنگام بريتانيا تنها قدرت اروپايي بود كه ميتوانست در برابر روسيه از ايران حمايت كند (ناپلئون از دور خارج شده بود). لااقل ميشد به اين نكته دلخوش كرد كه به ايران وعده داده ميشد چنانچه مورد حمله قرار گيرد از بريتانيا كمك نظامي يا كمك مالي سالانه به انضمام اسلحه و مهمات دريافت دارد». («انگليسيها در ميان ايرانيان»، دنيس رايت، ترجمه لطفعلي خنجي)
به هر حال تغييرات موردنظر دولت بريتانيا در معاهده داده شد و دولت ايران نيز نتوانست لندن را به اجراي تعهدات خود وادار كند. شيوه مرسوم تاريخنويسان و تاريخپژوهان ايراني اين است كه انگليسيها را به دليل اين عهدشكني سرزنش كنند و بخش بزرگي از بار شكست از روسيه و از دست دادن سرزمينهاي قفقاز را به گردن ايشان بيندازند. به نظر ميرسد رفتار دولت بريتانيا در اين مورد به راستي سزاوار سرزنش است –چنانكه دنيس رايت نيز به آن خرده گرفته- اما اي كاش ما ايرانيان در بازخواني گذشته قدري بيشتر بر ضعفهاي خودمان تمركز ميكرديم، علت واقعي شكست آنجاست.
در شمارههاي اخير چندبار به معاهدهاي ميان ايران و بريتانيا اشاره شده است كه پس از بازگشت سر گور اوزلي به لندن، توسط ديپلماتهاي انگليسي با مقامات ايران منعقد شد و مفاد معاهده مفصل اوزلي را در چند زمينه تغيير داد. اين معاهده كه در تاريخ 12 ذيحجه 1229ه.ق. (مطابق 4 آذر 1193ه.ش. – 25 نوامبر 1814م) توسط هنري اليس و جيمز موريه با مقامات دولت ايران بسته شد به پيمان تهران معروف است. برداشت خاوري شيرازي، نويسنده كتاب تاريخ ذوالقرنين، از روند روابط دو كشور كه به انعقاد اين پيمان انجاميد به اين شرح است:
روايت خاوري
«[زماني كه] عاليجاه، زبدهالسفراء «سر هرفرد جونس» بارونت از جانب دولت بهيه انگلريز به جهت تمهيد مقدمات يكجهتي (اتحاد) دولتين عليتين وارد دربار سپهراقتدار شهرياري شده بود، عهدنامه مجملي فيمابين وكلاي دولت عليّه ايران جناب ميرزا محمدشفيع صدراعظم... و حاجي محمدحسينخان مستوفيالممالك... با مشاراليه كه وكيل و سفير دولت بهيه انگليز بود، به شروط چند كه تبيين و تعيين آن به عهدنامه مفصل رجوع شده، مرقوم گرديده بود و عهدنامه مزبوره علي شرايطها به تصديق و امضاي دولت بهيه انگلتره مصدق و ممضي آمد (يعني امضاء شد).
بعد كه عاليجاه سر گور ازولي بارونت... ايلچي بزرگ دولت مزبور براي اتمام عهود و انجام مقصود حضرتين شرفياب التزام درگاه خلايقپناه پادشاهي گرديد، از جانب آن فرخندهدولت وكيل و كفيل در باب يكجهتي بوده وكلاي آن همايونحضرت قاهره به صلاح و صوابديد مشاراليه عهدنامه مفصله مشتمله بر عهود و شروط معينه مرقوم و مشروح ساخته، بعد از آنكه عهدنامه يكجهتي و اتحاد مزبور منظور دولت بهيه انگلتره گرديده بود، چند فصل از آن را با تغييرات چند به مقتضاي مراسم يكجهتي و اتحاد دولتين عليتين انسب (مناسبتر) دانسته، عاليجاه هنري الس را روانه و در طي نامهاي دوستانه خواهشمند تغييرات مزبوره گرديد. لهذا مجدداً جناب صدر[اعظم] معزياليه و نايبالوزاره ميرزا بزرگ قائممقام و معتمدالدوله ميرزا عبدالوهاب منشيالممالك و وكلاء دولت عليه ايران با عاليجاه مستر موريه... ايلچي جديد دولت بهيه انگلتره و عاليجاه مشاراليه (اليس) در تفصيل شروط و عهود كردند».
اينكه تغييرات ايجاد شده در عهدنامه مفصل اوزلي به واقع آنطور كه خاوري نوشته در جهت «مناسبتر» كردن پيمان اتحاد بوده يا به عكس با دلخوري مقامات ايراني و عدم استقبال آنها مواجه بوده، روشنتر از آن است كه بتوان در آن ترديد كرد. مفاد عهدنامه مفصل با اوزلي را ميرزا ابوالحسنخان شيرازي در نخستين سفرش به لندن مذاكره كرده و برقرار ساخته بود. اما او هنگامي كه در سفر به روسيه خبر تغيير مفاد عهدنامه را شنيد افسوس خورد. وقايعنگار سفر ايلچي در اين مورد چنين مينويسد: «مشخص شد كه مستر آلس، ايلچي دولت انگريز، عهدنامه سر گور اوزلي را بر هم زده و خود عهدنامه بسته، چند شرط را موقوف داشته است. صاحبيايلچي از حقيقت موقوفي شروط مذكور مطلع گرديده، فرمودند كه هرگاه امناي دولت گردونعدت راضي به تغيير عهدنامه سر گور اوزلي و موقوفي شروط مذكوره نشده بودند و جواب مستر آلس را گفته بودند... صلاح دولت ابدمدت بيشتر بود... ممكن بود هرگاه تغيير عهدنامه نميشد و اين بنده درگاه را اعلام ميكردند، به طريقي شده باشد كه قرار ديدار عهدنامه سر گور اوزلي بر هم نخورده باشد. خلاصه صاحبي ايلچي از اين فقره قدري دلتنگ شدند و از ابنالوقتي آنها حيرت نمودند».
سزاوار سرزنش
در منابع انگليسي نيز تغيير مفاد عهدنامه به زيان ايران و مايه دلگيري مقامات تهران توصيف شده است: «دوستي تازهيافته بريتانيا با روسيه... موجب گشت كه دولت بريتانيا در فايده پيمان قطعي شك كند و به فكر تجديدنظر در آن بيفتد. هنوز مركب امضاي اوزلي در زير پيمان مفصل خشك نشده بود كه دولت بريتانيا مصرانه خواستار تجديدنظر در آن شد و اين رويه موجبات آزردگي فراوان خاطر ايران را فراهم آورد. بريتانيا از آن بيم داشت كه مبادا روسها را برنجاند و بنابراين هدف عمدهاش آن بود كه موادي از پيمان را كه بريتانيا را به آموزش نيروهاي مسلح ايران متعهد ميساخت حذف كند... متن دوم پيمان قطعي كه «پيمان تهران» ناميده شد كمتر از متن سال 1812 موجب رضايت خاطر ايرانيان بود. معهذا ايران با توجه به شرايط نامساعدي كه در دنبال عقد «عهدنامه گلستان» برايش پديد آمده بود نميتوانست پيماني كاملاً مطابق ميل خود را طلب كند و در هر حال عقد تقريباً هرگونه پيماني با بريتانيا بهتر از آن بود كه ايران هيچ پيماني با بريتانيا منعقد نسازد، زيرا در آن هنگام بريتانيا تنها قدرت اروپايي بود كه ميتوانست در برابر روسيه از ايران حمايت كند (ناپلئون از دور خارج شده بود). لااقل ميشد به اين نكته دلخوش كرد كه به ايران وعده داده ميشد چنانچه مورد حمله قرار گيرد از بريتانيا كمك نظامي يا كمك مالي سالانه به انضمام اسلحه و مهمات دريافت دارد». («انگليسيها در ميان ايرانيان»، دنيس رايت، ترجمه لطفعلي خنجي)
به هر حال تغييرات موردنظر دولت بريتانيا در معاهده داده شد و دولت ايران نيز نتوانست لندن را به اجراي تعهدات خود وادار كند. شيوه مرسوم تاريخنويسان و تاريخپژوهان ايراني اين است كه انگليسيها را به دليل اين عهدشكني سرزنش كنند و بخش بزرگي از بار شكست از روسيه و از دست دادن سرزمينهاي قفقاز را به گردن ايشان بيندازند. به نظر ميرسد رفتار دولت بريتانيا در اين مورد به راستي سزاوار سرزنش است –چنانكه دنيس رايت نيز به آن خرده گرفته- اما اي كاش ما ايرانيان در بازخواني گذشته قدري بيشتر بر ضعفهاي خودمان تمركز ميكرديم، علت واقعي شكست آنجاست.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی