دوشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۴

نبرد پر افت و خيز

ديديم كه چون توپراق قلعه به محاصره پاشايان عثماني در آمد، شاهزاده عباس‌ميرزا با سپاهي گران به آن سوي حركت كرد و پس از واداشتن ارامنه‌ي سنگر گرفته در قراكليسا به اطاعت، به جانب قلعه رفت. ابتدا قصد او اين بود كه سپاه را به آرامي به آنجا برد تا سربازان به هنگام روبرو شدن با عثماني‌ها توان و ناي جنگيدن داشته باشند، اما چون پيام معدود محافظان ايراني قلعه به او رسيد كه چيزي به شكست ما نمانده است، عباس‌ميرزا و عده‌اي از سواران زبده به سرعت به سوي قلعه تاختند و به سپاهيان فرمان دادند كه به تعجيل در پي ايشان روان شوند. عثماني‌ها چون طلايه سپاه ايران را ديدند «چهار عراده توپ با چهار هزار سپاه از دلي‌باش و هيطا و دليران رزم‌آزما را از پناه دره‌اي كه در آنجا واقع بود به بالاي پشته در آوردند، به تلاش آنكه بالاي بلندي را گرفته بر سر لشكر منصور سركوب باشند و اگر توانند، از بلندي شكستي در پستي به لشكر اسلام دهند. نايب‌السلطنه با معدودي از امرا و غلامان و غلام‌تفنگچيان و غلامان پيشخدمت جنگ درپيوستند. ملتزمين ركاب در خدمت نايب‌السلطنه چون كوه پاي ثابت در دامنه كوه افشرده، جواب گلوله‌هاي توپ پي‌درپي ايشان را به گلوله غلامان‌تفنگچيانِ دسته قاسم‌خان مي‌دادند، تا افواج قاهره از سواره و پياده و سرباز و توپخانه نظام كه به مسافت يك فرسنگ راه در عقب بودند به سرعت و استعجال تمام رسيدند. از آن طرف نيز تيپ‌هاي پاشايان عثماني پيش از ورود سپاه منصور تل‌ها و پشته‌ها و سركوب‌ها را گرفته، همه جا توپ كشيده و پياده گذاشته آماده جنگ و جدال و منتظر آشوب و قتال ايستاده [بودند]». («مآثر سلطانيه»، عبدالرزاق مفتون دنبلي)
شكست
به اين ترتيب سپاه خسته ايران در حالي به ميدان جنگ رسيد كه بلندي‌ها تمام در اختيار سپاه عثماني بود و پاشايان از هر جهت بر دشت نبرد تسلط داشتند. اما با وجود اينكه اسب‌ها، سواران، سربازان و توپچيان ايران پس از طي كردن هشت فرسنگ راه دشوار خسته و تشنه بودند، نايب‌السلطنه عباس‌ميرزا فوراً دستور داد حسن‌خان قاجار با فوج‌هاي ايروان و نخجوان و خوي بر پشته‌اي يورش آورند و آنجا را از اختيار سپاه عثماني خارج كنند. «جماعت چون شعله نيران به جانب بالا بال گرفتند و در اول حمله، خود را بر فراز پشته رسانيده چند عراده توپ از روميان بستدند. جماعت دلي‌باش و هيطا (از سپاه عثماني) چون پلنگ زخم‌خورده به جنگ در آمدند و هر دو لشكر در هم آميختند و يكديگر را با كارد و خنجر خون ريختند. بعد از دار و گير فراوان، غلبه روميان را افتاد، توپ‌هاي خويش بازپس ستاندند و ايرانيان را شكسته در سراشيب براندند». («ناسخ‌التواريخ»، محمدتقي لسان‌الملك سپهر)
به اين ترتيب نخستين تلاش شاهزاده عباس‌ميرزا در نبرد توپراق قلعه با شكست مواجه شد و لشكريان خسته و فرسوده ايران در آستانه هزيمتي سخت قرار گرفت. اما رشادت و جنگ‌آوري يكي از سرداران سپاه ايران مسير حركت وقايع را تغيير داد. «دليران جلادت آئين دوباره با حسن‌خان قاجار چون شيران نر عزم بلندي كرده، يورش آوردند و حمله بردند. هنگام غيرت و مردانگي بود و زمان ثبات قدم و فرزانگي، آتش‌افشان گشته برق انگيختند؛ در هم آميخته آتش ريختند... در اول يورش شش عراده توپ و يك عراده خمپاره رومي را تصرف كرده، همه را از جا كنده از بلندي كوه به زير افكندند. در اين حالات صف‌هاي سپاه روم تيپ تيپ ايستاده و پاشايان جليل‌الشأن چون مردم نظاره و انجم سياره، ديده تماشا به دليري‌هاي دلاوران ايران نهاده و تيپ سليم‌پاشا در دست چپ با ده هزار پياده و سوار اكراد رومي چون سد سكندر ايستاده بودند». (مآثر سلطانيه)
غلبه
هنگامي كه قواي تحت فرمان حسن‌خان روبروي تيپ سليم‌پاشا قرار گرفت، توپچيان تيپ باراندن گلوله را بر سر ايشان آغاز كردند و به اين ترتيب قواي ايران بار ديگر تحت فشار قرار گرفت. شاهزاده عباس‌ميرزا كه پيشاپيش تيپ بزرگ در مركز سپاه ايران قرار گرفته بود، ابتدا فرمان گلوله‌باران و سپس يورش به تيپ سليم‌پاشا را صادر كرد و دو سپاه در چشم به هم زدني بار ديگر در هم آميختند. اين بار پيروزي سهم ايرانيان بود و «بالجمله توپخانه و قورخانه، خيمه و خرگاه، ناطق و صامت، تليد و طريف (اموال كهنه و نو) هر چه با آن لشكر و در آن لشكرگاه بود غنيمت دليران گشت و لشكر روم در اين حربگاه دو چندان مردم ايران بودند، زيرا كه كتاب اجراي لشكر روم به دست شد، پنجاه و يك هزار تن به شمار آمد و از اين جمله آن كس كه جان به سلامت برد و در تن جراحتي نداشت افزون از هزار كس نبود و غنيمتي كه خاص دولت بود بيرون كتاب، بهاي قورخانه و گلوله توپ و باروط و جبه‌خانه به شصت‌هزار تومان پيوست». (ناسخ‌التواريخ)
پس از اين پيروزي بود كه نايب‌السلطنه به ايران بازگشت و براي سرعسكر ارزن‌الروم پيام صلح و سازش فرستاد. ماجراي اين پيام، پاسخ عثماني‌ها، تداوم درگيري دو طرف و سرانجام مصالحه‌اي كه در سال 1238ه.ق. ميان ايران و عثماني به دست آمد موضوع مقالات آينده خواهد بود.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی