پنجشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۴

بلواي ارزروم

از جمله مهمترين حوادثي كه بر ميرزا تقي‌خان فراهاني در سفر ارزروم گذشت، بلواي رجب 1262ه.ق. بود كه به قتل دو تن از همراهان ميرزا، ويراني اقامتگاه او و غارت اموالش انجاميد. اين حادثه به طرزي غريب يادآور ماجرايي است كه بر گريبايدوف، فرستاده امپراطور روسيه به دربار فتحعلي‌شاه رفت. ميرزا تقي‌خان به عنوان نماينده ايران براي شركت در كنفرانسي به ارزروم سفر كرده بود كه در آن ايران و عثماني اختلافات ديرينه خود را با نظارت و ميانجي‌گري نمايندگاني از بريتانيا و روسيه بررسي مي‌كردند. اين كنفرانس از اواسط ربيع‌الثاني سال 1259ه.ق. آغاز شد و تا رسيدن به نتيجه نهايي حدود چهار سال ادامه يافت. اما فرايند اين مذاكرات روان و يكنواخت نبود و وقفه‌اي در ميان آن پيش آمد. بلواي خونين عليه هيأت ايراني، همزمان با مرحله دوم مذاكرات اتفاق افتاد.
سهل‌انگاري
پيش از پرداختن به اصل ماجرا لازم است به حادثه كوچك‌تري كه حدود دو سال پيش‌تر رخ داده بود اشاره‌اي بكنيم. در روز 30 جمادي‌الاول 1260ه.ق. (27 خرداد 1223ه.ش.) دو نظامي عثماني (گويا در حال مستي) به بهانه دنبال كردن دو زن روسپي به زور وارد اقامتگاه يكي از صاحب‌منصبان سفارت ايران شدند. منازعه‌اي كوچك در آنجا درگرفت و غرور افسر ايراني لكه‌دار شد. حاكم وقت ارزروم كه كامل‌پاشا نام داشت با حسن‌نيتي قابل تحسين به موضوع رسيدگي كرد و حكم به مجازات متجاوزان داد. او سپس كدخدايان محلات شهر را فرا خواند و با تأكيد بر رفتار متين اعضاي هيأت ايراني و شخص ميرزا تقي‌خان، هشدار داد تكرار چنين حوادثي عواقبي سنگين برايشان در پي دارد. ميرزا نيز همراهان خود را از رفت و آمد بي‌دليل و تماس غير ضروري با مردم محلي پرهيز داده بود.
اما مدتي بعد كامل‌پاشا جاي خود را به اسعد‌پاشا داد كه بر خلاف سلف خود، تدبير و حسن‌نيتي نداشت. در دوره حكومت او يك بار حمله‌اي به خانه يك ميسيونر مذهبي آمريكايي رخ داد كه سوءمديريت يا حتي بدكرداري او را آشكار مي‌كرد. كنسول‌هاي بريتانيا و روسيه در مورد اين سهل‌انگاري به اسعدپاشا هشدار دادند، اما او توجهي نكرد. شيوه ناپسند او سرانجام به بلواي بزرگ عليه فرستاده ايران منجر شد.
آغاز ماجرا چنين بود كه در روز 23 رجب 1262ه.ق. عده‌اي از مردم خشمگين، ترك‌بچه سه‌ساله‌اي را با خود نزد اسعدپاشا بردند و ادعا كردند كه كودك توسط يكي از همراهان ميرزا تقي‌خان مورد تجاوز قرار گرفته است. حاكم كسي را نزد سفير ايران فرستاد و خواستار مجازات فوري متهم شد. ميرزا تقي‌خان نسبت به صحت اتهام ابراز ترديد كرد اما قول داد بي‌درنگ موضوع را بررسي كند و در صورت درستي مطلب، مجرم را به اشد مجازات برساند. اما صبح روز بعد عده‌اي از مردم خشمگين، گويا به تحريك اسعدپاشا و قاضي شهر ابتدا مغازه‌داران ايراني را از دكان‌هايشان بيرون ريختند و سپس به سوي خانه سفير به راه افتادند. لحظاتي بعد پنجره‌هاي خانه با گلوله مهاجمان شكسته بود و جمعيت راه ورود به خانه و قتل ساكنانش را جستجو مي‌كردند. ميرزا تقي‌خان بيمار (كه از فشارخون نامنظم و خستگي مفرط رنج مي‌برد) شخصاً فرماندهي همراهانش را به عهده گرفت و دفاع از منزل را سامان داد. او شليك گلوله به مهاجمان را ممنوع كرد و به همراهانش اجازه داد تنها تفنگ بي‌گلوله استفاده كنند (يعني تفنگي كه فقط صدا و دود داشته باشد). استراتژي او تأخير انداختن در كار مهاجمان بود تا شايد قواي دولتي براي كمك سر برسند. از جمله تاكتيك‌هايي كه او براي اين كار اجرا كرد، ريختن اشرفي‌هاي طلا و اموال ارزشمند به بيرون خانه بود تا جماعت لختي به آن‌ها مشغول شوند. اين عمل او نيز يادآور ماجراي گريبايدوف است، چرا كه فرستاده روس نيز اين تاكتيك را آزمود ولي موفق نشد.
شروط
به تدريج جريان كشمكش به جاهاي حساس رسيد و هنوز از نيروي كمكي خبري نبود. مهاجمان به حدي به ميرزا تقي‌خان نزديك شده بودند كه دست‌كم دو بار او را مستقيماً با تفنگ هدف گرفتند، هرچند از بخت خوش گلوله‌ها به هدف نخورد. سنگ‌ها و كلوخ‌ها اما ميرزا را زخمي كردند. ميرزا تصميم گرفته بود اگر نهايتاً چاره ديگري باقي نماند دست به جنگ بگشايد و براي جان خود و همراهانش مبارزه كند. تا همين‌جا هم دو تن از اعضاي هيأت (يك منشي و يك نوكر) به طرزي فجيع تكه‌تكه شده بودند. سرانجام در آخرين فرصت‌ها بحري‌پاشا (سرعسكر عثماني در ارزروم) با نيروهايش سر رسيد و يكي از افسران با شجاعت جان ميرزا تقي‌خان را نجات داد. غوغائيان توسط قواي نظامي پراكنده شدند و ميرزاي زخمي و بيمار را در ويران‌خانه‌ي غارت‌شده‌اش باقي گذاشتند. شايد اگر بحري‌پاشا لحظه‌اي ديرتر رسيده بود، شباهت داستان ميرزا با ماجراي گريبايدوف بيشتر هم مي‌شد.
كنسول‌هاي بريتانيا و روسيه ساعتي بعد از پايان غائله به ديدار ميرزا تقي‌خان آمدند. هر دوي آنها اتهام واهي تجاوز به كودك خردسال را بهانه‌اي براي بروز تعصّب و نفرت مذهبي و قومي مهاجمان و محركان آنان مي‌دانستند. ميرزا همان روز به اردوگاه نظامي بيرون شهر منتقل شد. او تصميم گرفته بود فوراً به ايران باز گردد، اما دو كنسول كه مي‌دانستند با رفتن او نتيجه سه سال مذاكره بر باد مي‌رود او را به ماندن ترغيب كردند. او شرط ماندن خود را عذرخواهي رسمي دولت عثماني، بركناري حاكم و قاضي شهر، پرداخت خون‌بهاي كشتگان، تأمين خسارت اموال غارت‌شده و مجازات عوامل حادثه عنوان كرد و تا وقتي اين خواسته‌ها برآورده نشد، به ميز مذاكره باز نگشت. پس از آن بود كه بار ديگر مذاكرات ادامه يافت و به انعقاد پيمان ارزروم منجر شد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی