یکشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۳

حقوق بشر و انقلاب ايران
(براي شرق)
فرح پهلوي، همسر شاه ايران كه به آمريكا سفر كرده بود، روز چهاردهم تير 1356 در يك سخنراني گفت: «حقوق و آزادي‌هاي بشر را گرامي مي‌داريم و به آنها ارج مي‌گذاريم.» اميرعباس هويدا، نخست‌وزير وقت نيز همان روز در تهران گفت: «در محيط رستاخيزي بايد انتقاد كرد، دولت وظيفه ندارد كه قلم‌ها را به يك سو هدايت كند و يا آنها را از يك نوع جوهر و انديشه و نظر پر كند.» كاهش كنترل پليسي بر فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي در ايران از اواخر سال پيش از آن آغاز شده بود و بحث «فضاي باز سياسي» و حقوق بشر به شدت جريان داشت. جيمي كارتر اواسط آبان ماه 1355 در انتخابات رياست جمهوري آمريكا پيروز شده بود و بسياري از صاحبنظران تغييرات فضاي سياسي ايران را نتيجه فشار دولت او مي‌دانستند. شاه تا اواسط تابستان 1357 اصرار داشت فضاي باز سياسي را از «دو سال قبل» آغاز كرده است (مصاحبه با مجله تايمز، نقل شده در «شكست شاهانه» ماروين زونيس)، هر چند، سال بعد در توضيح وقايع منجر به سقوط خود، به سفير سابق آمريكا گفت: مشكل از وقتي آغاز شد كه براي باز كردن عجولانه فضاي كشور، تسليم فشار آمريكايي‌ها و انگليسي‌ها شدم.» او حق داشت كه نظرش را چنين تغيير دهد، حكومت ساقط شده بود و «اعطاي فضاي باز سياسي» ديگر چيزي نبود كه او بخواهد به آن ببالد و آن را به حساب خود بگذارد.
فضاي باز
جيمي كارتر موضوع «بين المللي كردن حقوق بشر» و «محدود كردن فروش سلاح آمريكايي» را به عنوان شعار انتخاباتي مطرح كرده بود. بنابراين شاه آرزو مي‌كرد كارتر برنده انتخابات نشود. كارتر او را به ياد كندي مي‌انداخت. سفير وقت ايران در انگلستان، اين موضوع را از قول شاه چنين نقل كرده است: اگر كارتر به رياست جمهوري برسد، احتمالاً سياستي شبيه كندي برخواهد گزيد، بنابراين ما ترجيح مي‌دهيم جرالد فورد بار ديگر به رياست جمهوري آمريكا انتخاب شود! («خدمتگذاران تخت‌طاووس» پرويز راجي)
جان كندي، رئيس جمهور دمكرات آمريكا در زمستان سال 1339 (شانزده سال پيش از كارتر) كار خود را آغاز كرد. او عقيده داشت راه واقعي جلوگيري از نفوذ كمونيسم در كشورهاي جهان سوم، انجام اصلاحات اجتماعي و سياسي است. كندي اعطاي كمك‌هاي مالي و حمايت خود را از رژيم شاه، به انجام اصلاحات ارضي و ورود سياستمداران ليبرال به دولت منوط كرد. شاه كه علاوه بر فشار دولت كندي با بحران اقتصادي نيز روبرو بود، ابتدا شريف امامي و سپس دكتر علي اميني را به نخست‌وزيري برگزيد. در اين دوران جبهه ملي امكان فعاليت دوباره يافت، اعتصاب‌هاي كارگري و مخالفت‌هاي دانشجويي گسترش پيدا كرد و اجراي برنامه اصلاحات ارضي آغاز شد.
به هنگام رئيس‌جمهور شدن كارتر نيز به نظر مي‌رسيد دوباره بحراني اقتصادي در راه است و روشن بود كه شاه در اين شرايط از رويارويي دوباره با رئيس‌جمهوري «مانند كندي» خشنود نيست. موقعيت شاه در آغاز دهه پنجاه كاملاً مستحكم به نظر مي‌رسيد زيرا درآمدهاي نفتي افزايشي حيرت‌انگيز يافته بود و برنامه‌هاي توسعه به سرعت پيش مي‌رفت. اما تورم بي‌مهاري كه از ابتداي اين دهه آغاز شد، ثبات اقتصادي كشور را به مخاطره انداخت. بر اساس آمار سازمان برنامه و بودجه ايران و مجله اكونوميست (نقل شده در «ايران بين دو انقلاب» آبراهاميان)، شاخص هزينه زندگي از سال 50 تا 55 نزديك دوبرابر و ميزان اجاره خانه در تهران سي‌صد برابر (بله! 300 برابر) شده بود. در چنين شرايطي شاه ناچار بود به هر فشاري از سوي ايالات متحده تن دهد.
حقوق بشر
به نظر مي‌رسد بحث نقض حقوق بشر توسط حكومت ايران، در اثر فعاليت‌هاي نيروهاي باقي‌مانده از كنفدراسيون دانشجويان ايراني خارج از كشور در اواخر سال 1354 بالا گرفت. ابتدا سازمان عفو بين‌الملل كه تا پيش از آن بررسي‌هايش بر كشورهاي كمونيستي متمركز بود، گزارشي از نقض حقوق بشر در ايران منتشر كرد و در آن حكومت شاه را «بزرگترين نقض كننده حقوق بشر در جهان» ناميد. ساير نهادهاي بين‌المللي، از جمله كمسيون حقوق بشر سازمان ملل نيز، در پي انتشار گزارش عفو بين‌الملل از اوضاع ايران به شدت انتقاد كردند. فعاليت گروه‌هاي دانشجويي ايراني در اروپا و آمريكا بالا گرفت و تعداد قابل توجهي مقاله و گزارش در مورد شكنجه و بدرفتاري در زندان‌هاي ايران و عدم وجود آزادي‌هاي اساسي در اين كشور، در مطبوعات غربي به چاپ رسيد.
هنگامي كه جيمي كارتر وارد كاخ سفيد شد، شاه سپر انداخته بود. او در زمستان 1355 بيش از 350 زنداني سياسي را آزاد كرد و به نمايندگان صليب سرخ جهاني اجازه داد از زندان‌هاي ايران بازديد كنند. در بهار سال بعد نمايندگان سازمان عفو بين‌الملل و كميسيون بين‌المللي حقوقدانان با شاه ديدار كردند و از او قول گرفتند شيوه رفتارش را با مخالفان تغيير دهد. هويدا، نخست‌وزير 13 ساله‌اي كه به نماد ثبات در حكومت شاه تبديل شده بود، اواسط مرداد جاي خود را به جمشيد آموزگار داد. ناگهان موجي از نامه‌هاي سرگشاده اعتراض‌آميز از سوي حقوقدانان، روشنفكران، نويسندگان و سياستمداران به سوي كاخ شاه سرازير شد. جمعيت ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر تشكيل شد و نهضت آزادي و جبهه ملي فعال خود را از سر گرفتند. در اواسط پائيز، شب‌هاي شعر كانون نويسندگان در انستيتو گوته به محل ابراز مخالفت‌هاي سياسي بدل شد و دخالت مأموران انتظامي در آن، درگيري را به دانشگاه صنعتي آريامهر (شريف) و خيابان‌هاي اطراف كشاند. يك دانشجو در درگيري‌ها كشته شد و اعتراضات خياباني بالا گرفت. مقاله معروف «رشيدي مطلق» كه در آن به آيت‌الله خميني توهين شده بود دي‌ماه در روزنامه اطلاعات منتشر شد و خشم بازاريان و طلاب را برانگيخت. مأموران انتظامي در قم به سوي تظاهر كنندگان تيراندازي كردند و عده‌اي را كشتند. زنجيره معروف چهلم‌ها آغاز شد و به تدريج آيت‌الله خميني به عنوان رهبر انقلاب اسلامي جايگاه خود را تثبيت كرد...

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی