یکشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۳

ايران و عبدالناصر
اميد پارسانژاد (براي شرق)
روابط ايران و مصر در مرداد ماه 1339 دچار بحراني بي‌سابقه شد. شاه روز اول مرداد در يك مصاحبه مطبوعاتي به شناسايي اسرائيل توسط ايران اشاره كرده بود. جمال عبدالناصر، رئيس‌جمهور مصر دو روز بعد در يك سخنراني شاه را همدست استعمارگران ناميد و او را متهم كرد كه در بحران كانال سوئز عليه منافع مصر عمل مي‌كند. ناصر روابط سياسي دو كشور را قطع و سفير ايران را از قاهره اخراج كرد. در همين حال رئيس دانشگاه الازهر نيز در تلگرافي به دربار ايران، شاه را به دليل شناسايي اسرائيل سرزنش كرد. شاه در پاسخ اعلام كرد كه دولت ايران در اسفندماه 1328 اسرائيل را به صورت دوفاكتو (واقعيت موجود) به رسميت شناخته و حالا چيز تازه‌اي اتفاق نيافتاده است. دولت ايران به تلافي اقدام دولت مصر، سفير آن كشور را از تهران اخراج كرد و از مطبوعات خواست به جنگ تبليغاتي شديد مصر و سوريه (جمهوري متحده عربي) عليه ايران پاسخ دهند. سرانجام اتحاديه عرب نيز اعلام كرد از اين پس خليج فارس را «خليج عربي» خواهد ناميد و خوزستان را جزو سرزمين‌هاي اعراب مي‌داند.
پيمان بغداد
شايد بتوان ريشه اين اختلافات را در پيوستن ايران به پيمان بغداد (بعد سنتو) جستجو كرد. انگلستان از سال‌ها پيش‌ در پي ايجاد يك پيمان دفاعي در منطقه بود كه بتواند توسط آن كشورهاي تحت نفوذ خود را تا حدودي حفظ كند. قدرت انگلستان پس از جنگ جهاني دوم به سرعت كاهش مي‌يافت و ايالات متحده به تدريج حوزه‌هاي نفوذ بريتانيا را تحت پوشش در‌ مي‌آورد. اما رقابت ميان اين دو كشور غربي همواره تحت‌الشعاع جنگ سردي قرار داشت كه ميان بلوك غرب با اتحاد جماهير شوروي و كشورهاي كمونيستي در جريان بود.
از سوي ديگر جمال عبدالناصر از هنگامي كه قدرت را در مصر به دست گرفت، در پي وادار ساختن نيروهاي بريتانيايي به خروج از خاك مصر بود. سرانجام با ميانجيگري آمريكا قرار شده بود نيروهاي انگليسي در يك دوره 20 ماهه خاك مصر را ترك كنند و در برابر، دولت مصر آزادي كشتيراني در كانال سوئز را تضمين كند و متعهد شود در صورت مورد حمله قرار گرفتن هر يك از كشورهاي اتحاديه عرب يا تركيه، پايگاه بريتانيا در كانال سوئز را دوباره در اختيار نيروهاي انگليسي قرار دهد.
روز 27 مهر 1333، درست همان روزي كه موافقتنامه ميان مصر و بريتانيا امضاء شد، نوري سعيد (نخست‌وزير عراق) در استانبول اعلام كرد: «امنيت و حتي موجوديت عراق به امنيت ايران و تركيه بستگي دارد.» اين گفته نوري سعيد و تصميم عراق و تركيه به ايجاد يك پيمان دفاعي مشترك، ناصر را خشمگين كرد. ناصر سياستمداري بود كه سال‌ها براي رواج ناسيوناليسم عربي و جا انداختن واژه «امت عرب» تلاش كرده بود و روياي اتحاد نهايي تمام كشورهاي عربي را در سر داشت. بنابراين او تصميم عراق و تركيه را «تلاش لندن براي بازگشت به خاورميانه» تلقي كرد و خواستار برگزاري نشست فوق‌العاده اتحاديه عرب براي محكوم كردن عراق شد. به رغم اين واكنش شديد، تركيه و عراق در اسفند 1333 معاهده موسوم به «پيمان بغداد» را امضاء كردند. اين پيمان يك همكاري دفاعي و امنيتي ميان اعضاء را پيش‌بيني مي‌كرد. دولت‌هاي انگلستان، پاكستان و ايران طي شش‌ماه به اين پيمان پيوستند. ايران با پيوستن به پيمان بغداد، سياست بي‌طرفي سنتي خود را رسماً كنار مي‌گذاشت.
ترك بي‌طرفي
به گفته احمد ميرفندرسكي (سفير وقت ايران در مسكو): «وقتي قرار شد ايران وارد پيمان بغداد شود، عده‌اي از رجال سياسي ايران با اين كار موافق نبودند و از سياست بي‌طرفي بين دو بلوك، مخصوصاً در جنگ سرد، جانبداري مي‌كردند. وزير امور خارجه وقت، آقاي عبدالله انتظام، از كساني بود كه موافق اين كار نبود و از مقام وزارت امور خارجه استعفاء كرد. او معتقد بود كه بايد همان سياست گذشته، يعني بي‌طرفي را حفظ كنيم. ولي اعليحضرت بارها و بارها بر اين نكته تأكيد مي‌كرد كه ما در دو جنگ (جهاني اول و دوم) بي‌طرف بوديم و هر دو بار بي‌طرفي ما نقض شده. اين بار بايد تكيه‌گاهي در يك پيمان نظامي داشته باشيم و انديشه بي‌طرفي را از سر به در كنيم. اين يكي از دلايل عمده ترك سياست بي‌طرفي و الحاق ايران به پيمان بغداد يا همان سنتو بود.» («در همسايگي خرس» گفتگوي احمد احرار با ميرفندرسكي)
اتحاد شوروي، چنانكه پيدا بود، با انعقاد اين پيمان به شدت مخالفت كرد. روابط سياسي ايران و شوروي تا چند سال تحت تأثير اين معاهده بود. ايران با پيوستن به پيمان بغداد به كشوري «متعهد» تبديل شد، در حالي كه تعدادي از كشورهاي جهان سوم به رهبري هند و يوگسلاوي در صدد استوار كردن سياست عدم تعهد بودند. مصر نيز به رهبري عبدالناصر به جنبش غير متعهدها پيوست.
در سال‌هاي بعد، اقدام مصر در ملي كردن كانال سوئز، اعلام دكترين آيزنهاور و كودتا در عراق صحنه سياسي منطقه را به كلي دگرگون كرد. ناصر در سال 1335 به پيروي از مكتب دكتر مصدق كه او را «زعيم شرق» مي‌ناميد، كانال سوئز را ملي اعلام كرد. كشورهاي استفاده كننده از كانال سوئز از جمله ايران به اين اقدام مصر اعتراض كردند و هيأتي براي مذاكره با ناصر به مصر فرستادند. ناصر به دكتر اردلان، وزير امور خارجه ايران كه عضو هيأت بود گفت: «شما ديگر چرا عضويت اين هيأت را پذيرفته‌ايد؟ مگر من كاري جز آنكه ايرانيان 5 سال پيش كردند انجام داده‌ام؟... من از دست ايراني‌ها چه مي‌كشم! داخل خانه كه گرفتار همسر ايراني‌ام هستم، اينجا هم گرفتار شما!» (نقل شده در «سياست خارجي ايران در دوران پهلوي» عبدالرضا هوشنگ مهدوي)
اما نتايج مناقشه ميان اعراب و اسرائيل، افزايش نفوذ آمريكا در پي اعلام دكترين آيزنهاور، كودتاي عراق، شناسايي دوفاكتوي اسرائيل توسط ايران و مشكلات ايران و اعراب در خليج فارس در سال‌هاي پس از آن، خصومت ايران و مصر را به حدي افزايش داد كه به قطع رابطه و جنگ شديد تبليغاتي سال 1339 انجاميد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی