مشكل مصطفيخان
چنانكه نوشتم در طول مدتي كه مقدمات مذاكرات بين ايران و روسيه و همچنين كنفرانس صلح اصلاندوز (كه بينتيجه ماند) جريان داشت، منطقه تالش (در حاشيه جنوب غربي خزر) دستخوش ناآرامي و جنگ بود. مصطفيخان، حاكم تالش، از مدتها قبل به روسها نزديك شده و خود را تحت حمايت آنها در آورده بود. برگردان خلاصهاي از نامه ژنرال ترومسوف (فرمانده وقت سپاه روسيه در قفقاز) به عباسميرزا در تاريخ 7 دسامبر 1809م. (29 شوال 1224ه.ق. – 16 آذر 1188ه.ش.) در اين زمينه روشنگر است: «شما لشكري به تالش فرستادهايد. اين منطقه مطابق ميل سكنه تحت حمايت دولت روسيه قرار گرفته است... اكنون مينويسيد من نبايد در امور اين ايالت دخالت كنم زيرا اين ايالت هيچگاه تحت حمايت روسيه نبوده است... من چندين مرتبه وضع مصطفيخان را به شما بيان كردهام... تمام اهالي تالش حمايت روسيه را خواستار شدهاند و چندين كشتي جنگي امپراطوري هماكنون براي حمايت ساكنين در ساحل اين ناحيه لنگر انداخته است. در سال 1802م. هنگامي كه مصطفيخان برادرزاده خويش محمدبيك را نزد ژنرال ليدمان گوازنين اعزام داشت، خود را تحت حمايت دولت روس قرار داد و معاهدهاي امضاء كرد و سوگند وفاداري نسبت به اين دولت ياد نمود. بنابراين به عهده اينجانب است كه به نام فرماندهي كل قواي قفقاز و به موجب معاهدهاي كه ميان مصطفيخان و دولت روسيه به امضاء رسيده است از ناحيه تالش دفاع كنم...» (نقل شده در «تاريخ سياسي و ديپلوماسي ايران»، علي اكبر بينا – با اندكي تغيير و تلخيص)
رويارويي
نامهاي كه ذكر آن رفت به حدود دو سال و نيم پيش از زماني باز ميگردد كه ما از آن سخن ميگوييم. در اوايل تابستان 1191ه.ش. (1227ه.ق. – 1812م.) فتحعليشاه سرانجام آماده رويارويي با مشكل تالش شد. او از اوايل سال بخشي از قواي خود را به سرحدّات منطقه فرستاده بود تا از تعرض احتمالي روسها جلوگيري كند. سپس در فرماني به عباسميرزا يادآور شد: از آنجا كه «اصرار مصطفيخان طالش در عصيان دولت عليّه و تشبث او به دولت روسيه و سوءسلوك او با رعايا و برايا از حد و نهايت گذشته است»، شاهزاده وظيفه دارد كار آنجا را به سامان آورد. شاه عدهاي از سپاهيان خود را نيز براي ياري عباسميرزا در انجام اين وظيفه به آذربايجان فرستاد و تحت فرمان وليعهد در آورد. «نايبالسلطنه (عباسميرزا) هم بر حسب حكم همايون به عزم اتمام كار طالش از تبريز حركت فرمود». اين ايام همان روزهايي است كه اوزلي به آذربايجان آمده و مكاتبات او با روسها در جريان است. به ياد داريد كه در متاركه چهل روزهاي كه ميان ايران و روس برقرار شد، نبردهاي تالش استثناء شده بود، علت اين بود كه قواي ايران در آنجا موفقيتهايي به دست آورده و دشمن را به محاصره انداخته بود. (شرح اين موفقيت را مينويسم). لذا هنگامي كه عباسميرزا با متاركه جنگ و آغاز مذاكرات صلح موافقت كرد «صريحاً به سردار روس (دوريچف) مرقوم داشتند كه لشكركشي طالش از متاركه موضوع و مستثني است». («مآثر سلطانيه»، عبدالرزاق مفتون دنبلي، تصحيح غلامحسين زرگرينژاد)
محاصره
و اما نبردهاي تالش: عباسميرزا در اواخر دهه اول رجب 1227ه.ق. (اواخر تير 1191ه.ش.) مقر خود را در اهر ترك كرد و در «ددهبيگلو» از توابع «مشكين» (مشكينشهر فعلي) فرود آمد. او اميرخان قاجار را از آنجا با قواي سواره و پياده و توپخانه به سوي تالش فرستاد. اسماعيلخان قاجار شامبياتي و صادقخان قاجار عزالدينلو نيز با فوجهاي تحت فرمان خود مأمور شدند از دو مسير ديگر اميرخان را ياري كنند. شاهزاده روز هفتم شعبان (24 مرداد) را تعيين كرد كه همه خود را به نزديكي لنكران رسانده باشند و از آنجا به شهر بتازند. عباسميرزا همچنين نامههايي به بزرگان و كدخدايان منطقه نوشت و در آن اطلاع داد كه مصطفيخان مورد غضب پادشاه قرار گرفته است اما ديگران «در تولاي دولت قاهره» امن و امان خواهند بود.
مصطفيخان تالش كه ميدانست چنين روزي فرا خواهد رسيد، پيشتر تمام پلهاي بين راه را خراب كرده و راهها را با استفاده از تنههاي عظيم درختان بسته بود. ميرحسين، پسر مصطفيخان، به همراه عدهاي سرباز مأمور محافظت از اين راهها بودند. اما اين تدابير فايده نكرد و به نوشته دنبلي: «از بن هر درختي كه طليعه عَلَم و ولوله طبل سربازان و جنبش عرّادههاي توپ البرزكوب ظاهر شد، پياده و تفنگچيان طالش چون گوزن در جنگل روي به فرار مينهادند و توپخانه و سرباز جاي آنها را ميگرفت».
هيأت نظامي بريتانيا قواي ايران را در اين لشكركشي همراهي ميكرد و سربازان آموزشديده «نظامجديد» در لباسهاي متحدالشّكل به همراه توپخانه متحرّك انگليسي مايه اميدواري فرماندهان ايراني بودند. روسها و سربازان تحت امر مصطفيخان كه عده خود را براي مقاومت در برابر اين سپاه كافي نميديدند، يك روز پيش از ورود قواي اميرخان به لنكران، شهر را تخليه كردند و به «گاميشوان» عقب نشستند. روسها «كشتيهاي بزرگ جنگي را در فرضه (ساحل) از ديرگاه آماده داشتند. با لتكه (كرجي) بسيار كه در هر كشتي شانزده توپ و در هر لتكه يك توپ و دو توپ ميبود. [اين شناورها را] به اطراف گاميشوان از دريا و مرداب و ساحل دريا تا مقابل معموره لنكران لنگر كرده، خود نيز از گاميشوان برآمده، پشت و يك پهلو به دريا... و پهلوي ديگر به نيستان متعسرالعبور متصل به ساحل بحر داده بودند كه سرباز و توپخانه را به آنجا كشيده، مگر در آن تنگنا از طرف دريا و خشكي آسيبي رسانند».
(ادامه دارد)
چنانكه نوشتم در طول مدتي كه مقدمات مذاكرات بين ايران و روسيه و همچنين كنفرانس صلح اصلاندوز (كه بينتيجه ماند) جريان داشت، منطقه تالش (در حاشيه جنوب غربي خزر) دستخوش ناآرامي و جنگ بود. مصطفيخان، حاكم تالش، از مدتها قبل به روسها نزديك شده و خود را تحت حمايت آنها در آورده بود. برگردان خلاصهاي از نامه ژنرال ترومسوف (فرمانده وقت سپاه روسيه در قفقاز) به عباسميرزا در تاريخ 7 دسامبر 1809م. (29 شوال 1224ه.ق. – 16 آذر 1188ه.ش.) در اين زمينه روشنگر است: «شما لشكري به تالش فرستادهايد. اين منطقه مطابق ميل سكنه تحت حمايت دولت روسيه قرار گرفته است... اكنون مينويسيد من نبايد در امور اين ايالت دخالت كنم زيرا اين ايالت هيچگاه تحت حمايت روسيه نبوده است... من چندين مرتبه وضع مصطفيخان را به شما بيان كردهام... تمام اهالي تالش حمايت روسيه را خواستار شدهاند و چندين كشتي جنگي امپراطوري هماكنون براي حمايت ساكنين در ساحل اين ناحيه لنگر انداخته است. در سال 1802م. هنگامي كه مصطفيخان برادرزاده خويش محمدبيك را نزد ژنرال ليدمان گوازنين اعزام داشت، خود را تحت حمايت دولت روس قرار داد و معاهدهاي امضاء كرد و سوگند وفاداري نسبت به اين دولت ياد نمود. بنابراين به عهده اينجانب است كه به نام فرماندهي كل قواي قفقاز و به موجب معاهدهاي كه ميان مصطفيخان و دولت روسيه به امضاء رسيده است از ناحيه تالش دفاع كنم...» (نقل شده در «تاريخ سياسي و ديپلوماسي ايران»، علي اكبر بينا – با اندكي تغيير و تلخيص)
رويارويي
نامهاي كه ذكر آن رفت به حدود دو سال و نيم پيش از زماني باز ميگردد كه ما از آن سخن ميگوييم. در اوايل تابستان 1191ه.ش. (1227ه.ق. – 1812م.) فتحعليشاه سرانجام آماده رويارويي با مشكل تالش شد. او از اوايل سال بخشي از قواي خود را به سرحدّات منطقه فرستاده بود تا از تعرض احتمالي روسها جلوگيري كند. سپس در فرماني به عباسميرزا يادآور شد: از آنجا كه «اصرار مصطفيخان طالش در عصيان دولت عليّه و تشبث او به دولت روسيه و سوءسلوك او با رعايا و برايا از حد و نهايت گذشته است»، شاهزاده وظيفه دارد كار آنجا را به سامان آورد. شاه عدهاي از سپاهيان خود را نيز براي ياري عباسميرزا در انجام اين وظيفه به آذربايجان فرستاد و تحت فرمان وليعهد در آورد. «نايبالسلطنه (عباسميرزا) هم بر حسب حكم همايون به عزم اتمام كار طالش از تبريز حركت فرمود». اين ايام همان روزهايي است كه اوزلي به آذربايجان آمده و مكاتبات او با روسها در جريان است. به ياد داريد كه در متاركه چهل روزهاي كه ميان ايران و روس برقرار شد، نبردهاي تالش استثناء شده بود، علت اين بود كه قواي ايران در آنجا موفقيتهايي به دست آورده و دشمن را به محاصره انداخته بود. (شرح اين موفقيت را مينويسم). لذا هنگامي كه عباسميرزا با متاركه جنگ و آغاز مذاكرات صلح موافقت كرد «صريحاً به سردار روس (دوريچف) مرقوم داشتند كه لشكركشي طالش از متاركه موضوع و مستثني است». («مآثر سلطانيه»، عبدالرزاق مفتون دنبلي، تصحيح غلامحسين زرگرينژاد)
محاصره
و اما نبردهاي تالش: عباسميرزا در اواخر دهه اول رجب 1227ه.ق. (اواخر تير 1191ه.ش.) مقر خود را در اهر ترك كرد و در «ددهبيگلو» از توابع «مشكين» (مشكينشهر فعلي) فرود آمد. او اميرخان قاجار را از آنجا با قواي سواره و پياده و توپخانه به سوي تالش فرستاد. اسماعيلخان قاجار شامبياتي و صادقخان قاجار عزالدينلو نيز با فوجهاي تحت فرمان خود مأمور شدند از دو مسير ديگر اميرخان را ياري كنند. شاهزاده روز هفتم شعبان (24 مرداد) را تعيين كرد كه همه خود را به نزديكي لنكران رسانده باشند و از آنجا به شهر بتازند. عباسميرزا همچنين نامههايي به بزرگان و كدخدايان منطقه نوشت و در آن اطلاع داد كه مصطفيخان مورد غضب پادشاه قرار گرفته است اما ديگران «در تولاي دولت قاهره» امن و امان خواهند بود.
مصطفيخان تالش كه ميدانست چنين روزي فرا خواهد رسيد، پيشتر تمام پلهاي بين راه را خراب كرده و راهها را با استفاده از تنههاي عظيم درختان بسته بود. ميرحسين، پسر مصطفيخان، به همراه عدهاي سرباز مأمور محافظت از اين راهها بودند. اما اين تدابير فايده نكرد و به نوشته دنبلي: «از بن هر درختي كه طليعه عَلَم و ولوله طبل سربازان و جنبش عرّادههاي توپ البرزكوب ظاهر شد، پياده و تفنگچيان طالش چون گوزن در جنگل روي به فرار مينهادند و توپخانه و سرباز جاي آنها را ميگرفت».
هيأت نظامي بريتانيا قواي ايران را در اين لشكركشي همراهي ميكرد و سربازان آموزشديده «نظامجديد» در لباسهاي متحدالشّكل به همراه توپخانه متحرّك انگليسي مايه اميدواري فرماندهان ايراني بودند. روسها و سربازان تحت امر مصطفيخان كه عده خود را براي مقاومت در برابر اين سپاه كافي نميديدند، يك روز پيش از ورود قواي اميرخان به لنكران، شهر را تخليه كردند و به «گاميشوان» عقب نشستند. روسها «كشتيهاي بزرگ جنگي را در فرضه (ساحل) از ديرگاه آماده داشتند. با لتكه (كرجي) بسيار كه در هر كشتي شانزده توپ و در هر لتكه يك توپ و دو توپ ميبود. [اين شناورها را] به اطراف گاميشوان از دريا و مرداب و ساحل دريا تا مقابل معموره لنكران لنگر كرده، خود نيز از گاميشوان برآمده، پشت و يك پهلو به دريا... و پهلوي ديگر به نيستان متعسرالعبور متصل به ساحل بحر داده بودند كه سرباز و توپخانه را به آنجا كشيده، مگر در آن تنگنا از طرف دريا و خشكي آسيبي رسانند».
(ادامه دارد)
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی